فاطيما همه هستي ما
سلام دوستان .امروز كه تصميم به ساختن وبلاگ براي دختر خواهرم رو گرفتم 74 روز از زندگيش و نفس كشيدنش توي اين دنيا ميگذره .
خيلي شيرين شده و خيلي هم خوردني ...مثل عسل .حتي از عسل هم شيرين تر
خيلي وقت بود كه ميخواستم براي فاطيماي عزيزم وبلاگ بسازم ولي به خاطر اينكه كارمند و دانشجو هستم اين فرصت پيدا نميشد ولي الان تصميم دارم با ياري خداوند اين وبلاگ رو براش راه اندازي كنم . و روزای قشنگ زندگیشو اینجا براش ثبت کنم تا وقتی بزرگ شد مرورخاطرات کودکیش براش شیرین و جذاب باشه ...
تولد فاطيما دختر خواهر عزيزم يكي از بهترين و شيرين ترين خاطرات زندگي منه ...انتظاري كه بعد از سالها بالاخره به بار نشست و همه ما رو هم خوشحال و هم غافلگير كرد .آخه خواهرم مدت زيادي بود كه منتظر بچه دار شدن بود ولي متاسفانه با وجود دوا و درمونهاي زياد اين آرزو خواستني نميشد .تا اينكه بالاخره يكسال پيش تقريبا چنين موقع هاي بود كه ما متوجه شديم آبجي الهه يه تو راهي داره و اين اول ناباوري ما بود . و ما بي صبرانه منتظر ورود قشنگش به اين دنيا بوديم و روزها رو ميشمرديم . فاطیمای عزیز من درست بعد از 7 سال و 7 ماه و 7 روز از ازدواج پدر و مادرش به این دنیا قدم گذاشت .