فاطيماي شيطون من
فاطيماي شيطون من عزيز دلم فاطيما جونم با اينكه تا همين ديشب هم كنارم بودي خيلي خيلي دلم برات تنگ شده خوشگل خاله.
ديروز خيلي ناز شده بودي و البته خيلي هم شيطون و بلا...اصلا انگار ديروز كلي بزرگتر شده بودي!!
تازگيا انقدر عسل شدي كه وقتي پيشموني يهويي يه سري حركات غير ارادي ازمون سر ميزنه ...مثلا لپت رو محكم ميكشيم ...يا ازون بوسهاي آبدار آبدار بهت ميچسبونيم ... يا گازت ميگيريم... اصلا آدم يه جورايي ميخواد قشنگ بخوردت ..خوردن به معناي واقعي..باور كن آدم دست خودش نيست ..اگه اذيتت ميكنيم ببخش خاله جون
عزيز خاله تازگيا خيلي حيلي شيطون شدي ...مثلا وقتي ميخوايم پوشكتو عوض كنيم كلي اين ور و اون ور ميشي و اصلا اجازه نميدي...
وقتي ميزاريمت توي روروك كلي بالا و پايين ميپري ...
يا وقتي روي زمين خوابيدي در عرض چند ثانيه 360 درجه توي جات ميچرخي .
..توحالت ايستاده كه نگهت ميداريم مثل فنر بالا و پايين ميري
تازگيا پاهات رو خيلي تكون ميدي ..مثلا اگه نشسته باشي و عروسكي چيزي بديم بهت اونو حسابي لگد مال ميكني ...ازين كار خيلي خوشت مياد
خوشگل خاله خيلي هم شكمو شدي ...وقتي همگي دور هم غذا ميخوريم نق ميزني يعني به منم بدين منم ميخوامممم ...يا دستتو به طرف ظرف غذا دراز ميكني ... ما هم ناراحت ميشيم كه تو دلت آب ميشه 
آخه فندق من توي اين سن جز شير مامان چيزي نميشه بهت داد ....ديشب سر افطار كلي ذوق كرده بودي و غذا ميخواستي منم كمي حلوا كه مامانم پخته بود رو گذاشتم دهنت خيلي دوست داشتي ...ايشالا زود بزرگ بشي من خودم بهت غذا بدم
ولي تازگيا خيلي نق ميزني ...نميدونيم چرا ؟؟خب كم تر نق بزن خوشگلم مامانت گناه داره ...بيچاره مامان الهه بايد همه وقتشو براي تو بذاره ...ديروز تو بغل مامانت بودي بلندت كرده بود و داشت شكمت رو ميخورد ...تو هم چنان خنده هاي صدا داري ميكردي كه گفتيم الان غش ميكني از خنده.. چشاي هممون چهار تا شده بود ..الهي قربون خنده هات برم نق نقوي منننننن
ديگه جونم برات بگه كه خيلي دوست دارم ...فقط اينو ميخوام بگم بچه ها تا بچن غم و غصه اي نيست براشون ... ..الان فقط بازي و خنده و شيطونيه ..آدم همش نگران آينده اين كوچولوهاي نازنينه
عزيزكم در اين آخرين روزهاي ماه رمضون برات بهترينها رو از خداي مهربون خواهانم ...
دوستت دارم يه عالمه
خاله مهديه 