اندر احوالات فاطيما خانوم
فاطيماي عزيزم 04/28 واكسن 4 ماهگيشو زد و بعد هم اومد خونه ما ...ما هم كه خيلي دلمون براش تنگ شده بود ديگه حسابي دلي از عزا در آورديم !!!
ولي خاله جون تا شب همينطور نق زدي و گريه كردي نميدونيم به خاطر درد واكسنت بود يا چيز ديگه .چند بار هم تب كردي ..خيلي هم بد خواب شده بودي و تا ميخوابيدي زود بيدار ميشدي...4 صبح خوابيدي و خيلي گريه كردي و پدر هممونم در آوردي!! ولي فداي سرت عزيزم ...انقدر برامون عزيزي كه همه چيزت برامون شيرينه ...تازگيا انقدر خوردني شدي كه مثل هلو ميخوام بخورمت ..كاشكي ميشد خوردت ....اينم جديدترين عكسات در آغاز 4 ماهگي :
الهي فدات بشم عاشق اين عكستم ...اجازه ميدي بخورمت ؟؟؟
اين عكساي بالا مال قبل از حمام رفتنه فاطيما جونيه ...
وقتي دايي محمد حسين باهات حرف ميزنه زل ميزني توي چشاش و با دقت گوش ميكني دايي محمد حسين هميشه بهت ميگه اگور وگوري !!!
آورديمت آشپزخونه بغل هندونه نشسته بودي ...دلت ميخواست دستتو بكني توي هندونه ...بعد هم مامانم اومد كمي آب هندونه بهت داد تا تب واكسنت كم بشه ...شكر خدا دوست داشتي :
بازي با عروسك مورد علاقش شبنم:
.فاطيما عاشق اين عروسكشه ...كلي باهاش حرف ميزنه،ميخوردش و البته گاهي هم باهاش كشتي ميگيره !!!
عاشق لوستراي خونموني ...هر وقت گريه ميكني مياريمت زير لوستر تا آروم بشي !!
بازي با نايلون رو خيلي دوست داري و مدتها باهاش سرگرم ميشي چون از صداش خيلي خوشت مياد
اينم گليم نيمه كاره خاله فرزانه ... گفتم عكسشو بزارم تا بدوني خاله هات هنرمندن !!! :
بعدا هر وقت تكميل شد عكسشو ميذارم