4 ماهگيت مبارك
فاطيما جوني من امروز 4 ماهه شد ...4 ماهگيت مبارك عزيزم
الان كه دارم اين پست رو ميزارم خونه ما نيستي و خيلي هم دلم برات تنگ شده ...دوست دارم هر لحظه كنارم باشي و فقط نگاهت كنم و از شيرين كاريهات لذت ببرم...
عشق خاله ميخوام فعاليتهاي جديدتو برات بنويسم :
تازگيا وقتي ببيني كسي خوراكي يا غذايي رو ميخوره كلي ذوق ميكني و دست و پاهاتو تكون ميدي و دلت ميخواد ازون غذا يا خوراكي بهت بديم . دو شب پيش كه خونه ما بودي مامانم بهت كمي موز و آلو و انگور و اب هندونه داد كه خيلييييي هم دوست داشتي ...مخصوصا آلو رو ..دست مامان بزرگ رو نگه داشته بودي و آلو رو ميك ميزدي...حالا بخور كي نخور
به بابا و مامانت خيلي علاقه پيدا كردي و حتي اگه از فاصله دور هم اونا رو ببيني يه لبخند حيلي خوشگل تحويلشون ميدي...
وقتي يكي دستاشو به طرفت مياره كه بخواد بغلت كنه و بهت ميگه بيا تو هم دستاتو مياري به طرفش كه يعني ميخوام بيام بغلت
اگه يكي باهات حرف بزنه تو هم تا كلي وقت باهاش حرف ميزني و دل همه رو ميبري البته معلوم نيست به چه زبوني حرف ميزني چيني؟؟ ايتاليايي ؟؟ هم زمان با حرف زدن صورت طرف مقابل رو هم لمس ميكني البته گاهي اوقات هم چنگ ميندازي !!!
يه كار خيلي جالبي كه ميكني و باعث خنده ما هم ميشه اينه كه وقتي مامان جونت بهت شير ميده بعداز سير شدن و در آوردن سينه از دهان ،يهويي زور ميزني كه از جات بلند شي و به حالت نشسته در مياي ..خيلي اين كارتو دوست داريم
و يه چيز خيلي عجيب اينكه با اينكه اينهمه توي اين چند ماه شديدا به پستونك علاقه داشتي ولي ديگه دوسش نداري و خيلي خيلي كم توي دهنت نگهش ميداري مثلا فقط چند ثانيه بعد ميندازيش بيرون ...مامان الهه ازين بابت هم ناراحته هم خوشحال خوشحال چون ميگه حالت دهنت با خوردن پستونك عوض ميشد ناراحت ازينكه خب يه وقتايي به هر حال بچه ساكت كن خوبي بود
خيلي دوست دارم عزيزم ....ايشالا در اسرع وقت چندتا عكس جديد هم ازت ميذارم