فاطيماي شيطون من
عزيز دلم فاطيما جونم با اينكه تا همين ديشب هم كنارم بودي خيلي خيلي دلم برات تنگ شده خوشگل خاله. ديروز خيلي ناز شده بودي و البته خيلي هم شيطون و بلا...اصلا انگار ديروز كلي بزرگتر شده بودي!! تازگيا انقدر عسل شدي كه وقتي پيشموني يهويي يه سري حركات غير ارادي ازمون سر ميزنه ...مثلا لپت رو محكم ميكشيم ...يا ازون بوسهاي آبدار آبدار بهت ميچسبونيم ... يا گازت ميگيريم... اصلا آدم يه جورايي ميخواد قشنگ بخوردت ..خوردن به معناي واقعي..باور كن آدم دست خودش نيست ..اگه اذيتت ميكنيم ببخش خاله جون عزيز خاله تازگيا خيلي حيلي شيطون شدي ...مثلا وقتي ميخوايم پوشكتو عوض كنيم كلي اين ور و اون ور ميشي و اصلا اجازه نميدي... وقتي ميزاريمت تو...
نویسنده :
خاله مهديه
19:42